یعنی سکوت من از شب تاریک تر شده
راه عبور من از تو باریک تر شده ...

سیگار میکشم
یعنی نه عاشقم نه تنها
اما گسسسته ام ...

سیگار میکشم
یعنی هنوز حس میکنم که باز راهیست سوی تو ...
از پشت ویرانه های تخیل ، از پشت قصه ها ...
از دوردست نگاه کودکان ، وقتی که می دوند ، سوی شکوه و طراوت یک لحظه زندگی ...

سیگار میکشم
یعنی که در تمام غزل ها من می نوشتمت ، اما دگر نه من آنم
نه تو سرود من سیگار های من ، تنها رفیق لحظه سردی که می روی بی تو نشسته ام ...
اینجا کنار آتش سرد وجود خویش ... آتش کشیدی و اکنون خاکسترم به جاست ...